چندی بود قصد داشتم که محیط کاری که در ایران حاکم است را با آنچه در استرالیا تجربه می کنم مقایسه کرده و در وبلاگ منعکس کنم. اما ترجیح دادم چندی دست نگه دارم تا مدت زمان بیشتری در محیط کاری فعلی سپری کنم تا مقایسه واقعی تر و دقیق تر باشد. پیش از مطالعه تفاوت ها و شباهت ها، توجه شما را به واقعیت های زیر جلب می کنم:

۱. من حدود 6 سال در تهران در 4 شرکت مختلف در حوزه نرم افزار به عنوان کارمند مشغول بوده ام. تجربیات من به ترتیب مدت زمان صرف شده شامل: برنامه نویسی، تحلیل و طراحی، تست و مستند سازی نرم افزار بوده است.

۲. مدت زیادی نیست که در سیدنی مشغول کار هستم (کمی بیش از یک ماه). ممکن است به همین دلیل بسیاری از قضاوت های من در آینده تغییر کرده یا کامل گردد. اما تصور می کنم در همین مدت کوتاه می توان مقایسه واقع بینانه ای انجام داد.

۳. منبع مقایسه ها و نتیجه گیری ها تجربیات و نظرات شخصی خودم، صحبت با دیگر دوستان ایرانی مشغول در اینجا (در زمینه های نرم افزار، شبکه، راه و ساختمان و مخابرات)، مطالعه قوانین و ضوابط کاری و همچنین نظر همکاران غیر ایرانی (استرالیایی، هندی، چینی، فیلیپینی و...) است.

 

تفاوت ها و شباهت ها:

·  از مهمترین تفاوت هایی که نظر من را جلب کرد ارتباط افراد در محیط کار بود. همکاران در اولین برخورد بسیار راحت و صمیمی رفتار کرده و از ابتدا مرا به اسم کوچک صدا می کردند (که بعدا متوجه شدم که امری کاملا عادی است. کارمندی را ندیدم که حتی مدیر خود را به نام خانوادگی صدا زده یا از القابی مانند Mr.، Dr. و غیره استفاده نماید). نکته جالب توجه اینجا بود که در معرفی اولیه هر چند همه صمیمی و دوستانه رفتار می کردند، تقریبا هیچ یک از افراد از جای خود بلند نشد و دست نداد (که باز هم بعدها متوجه شدم که این هم امری عادی است).

· در ایران عموما به افراد جدید با کمی بدبینی نگاه شده و تا مدتی که فرد مزبور به اصطلاح جا بیفتد، دیگران در ارتباط با او فاصله ای را حفظ می کنند که البته معمولا بعد از مدتی از بین می رود. در اینجا موضوع کاملا متفاوت است. یعنی افراد – دست کم در ظاهر – تلاش می کنند که فرد جدید را تا حد امکان در میان خود پذیرفته و بعضی مثلا با پیشنهاد نوشیدن یک فنجان قهوه سعی در ایجاد ارتباط نزدیک تر با فرد جدید دارند. این امر تا حد زیادی تنش روزهای اول را کاهش می دهد و فرد مورد نظر به سرعت وارد چرخه عادی کاری می شود. البته افراد مشخصا از پرسیدن برخی سوالات به شدت پرهیز می کنند. مثلا امکان ندارد که در مورد دین یا اعتقادات شما سوال شود و حتی در مورد ملیت شما بسیار با احتیاط سوال می کنند.

·  با توجه به اینکه در استرالیا موعد بسیاری از مسائل مالی (مانند موعد اجاره یا اقساط) عموما دو هفته یکبار است، حقوق و دستمزدها هم معمولا دوهفته یکبار پرداخت می شود. این امر مزایا و معایب خودش را دارد. کوتاه کردن موعد پرداخت دستمزدها برای کارفرما سربار هزینه های اداری دارد. اما برای دریافت کننده – به نظر من – مزیت محسوب می شود چراکه با کوتاه شدن دوره دریافتی ها می توان مدیریت بهتری بر مسائل مالی داشت.

· ماهیت کار در استرالیا در بسیاری ضوابط قانونی با آنچه در ایران متداول است تفاوت هایی دارد. در ایران معمولا کارمندان بخش خصوصی قراردادهای با مدت مشخص (عموما یک ساله) منعقد کرده و پس از انقضای دوره هر یک از طرفین می تواند قطع همکاری کرده و یا قرارداد را تمدید کند. (البته اشکال دیگری نیز وجود دارد اما آنچه ذکر شد متداول ترین آن است).

در استرالیا ماهیت همکاری به دو دسته Contract و Permanent تقسیم می شود. Contract برای یک دوره مشخص (مثلا 6 ماهه) منعقد شده و دستمزد فرد به صورت ساعتی یا روزانه محاسبه می شود. در این نوع قرارداد، فرد استخدام شده حائز شرایط استفاده از مرخصی های استحقاقی (Annual Leave)، استعلاجی (Seek Leave) و .. نبوده و در تعطیلات رسمی و پایان هفته ها نیز دستمزدی دریافت نمی کند.

حالت Permanent مشابه قراردهای دوره ای کاری در ایران است (که فرد از مرخصی های مزبور استفاده کرده و به ازای تعطیلات نیز دستمزد دریافت می کند)  با این تفاوت که در استرالیا این گونه قراردادها برای مدت نامحدود منعقد شده و تاریخ پایان قرارداد در آن ذکر نمی شود. البته هر یک از طرفین می تواند با ارسال اعلان یکماهه قطع همکاری نماید.

در مورد اول فرد معمولا دستمزد بیشتری دریافت می کند و در مورد دوم امنیت شغلی نسبی دارد.

·  افراد در اینجا اصولا به شکل تک بعدی پرورش پیدا کرده اند. به قول یکی از دوستانی که سالهاست اینجا زندگی می کند "اینجا از یک نفر بخواه دست و سر خود را باهم تکان دهد. مطمئن باش نمی تواند!". این امر در محیط کاری بیشتر خود را نشان می دهد. فردی که برنامه نویسی می داند تقریبا از تحلیل و طراحی هیچ نمی داند. این امر برای ما که عموما به شکل کلی گرا (Generalist) پرورش پیدا کرده ایم کمی عجیب به نظر می رسد. در نتیجه فردی را می بینید که سالهاست مشغول برنامه نویسی است و حتی از بانک اطلاعاتی چیز زیادی نمی داند (یکی از همکاران من حدود 40 سال دارد حدود 15 سال است که صرفا برنامه نویس است و قصد هم ندارد که روزی معمار نرم افزار شود!)

این امر مزایا و معایب خود را دارد که بحث مجزایی را می طلبد و از دایره بحث فعلی که هدف آن صرفا مقایسه است خارج.

·  از دیگر تقاوت ها ارتباط رئیس و مرئوس با یکدیگر است که البته به نظر من این امر ریشه در فرهنگ افراد یک جامعه دارد تا قوانین و ضوابط. شاید با ذکر یک مثال از دهها مورد، این تقاوت آشکارتر گردد:

چندی پیش با افرادی از دپارتمانی دیگر جلسه داشتیم که من هیچ یک از حاضرین در جلسه را پیش از آن ندیده بودم و حتی سمت آنها را هم نمی داستم. هنگامی که به جلسه رسیدم دو نفر نشسته و منتظر نفر دیگری بودند. پس چند دقیقه آن فرد وارد شد و در مواجهه با اعتراض یکی از حاضرین مبنی بر تاخیر حضور در جلسه، چندین بار عذرخواهی کرد و در پایان جلسه نیز مجددا از تاخیر دو - سه دقیقه ای خود عذر خواست. بعدا متوجه شدم که فرد تاخیر کننده رئیس فرد معترض بوده است!

به طور مشخص تفاوت جایگاه افراد در چارت سازمانی محدود به تصمیم گیری، ارجاعات کاری و به طور خلاصه مسائلی در حوزه حرفه ای و کاری می شود و نه هر گونه مساله ای خارج از آن (مثلا تاخیر یک فرد در نمونه بیان شده).

ادامه دارد ...