12 مشخصه یک محل کار ایده آل

سایت Harvard Business Review چند روز پیش مطلبی را منتشر کرده که 12 مشخصه یک مکان ایده آل برای کار را برشمرده است. این مطلب بر اساس بیش از 100 مطالعه صورت گرفته تنظیم شده است.

به قول نویسنده - Tony Schwartz  - در صورتی که شرکتی این شرایط را فراهم کند، کارکنان حداکثر رضایت شغلی ممکن را خواهند داشت و در نتیجه بیشترین بهره وری و وفاداری به سازمان حاصل خواهد شد.

بر اساس این مطالعه در سرتاسر جهان تنها 20% افراد از محیط کار خود ابراز رضایت کامل کرده اند.

1.       پرداخت دستمزد کافی که شخص بتواند در حوزه استاندارهای خود زندگی کند.

2.       شریک کردن مالی کارکنان در موفقیتهای کسب شده برای سازمان نظیر سهامدار کردن کارکنان، پرداخت پاداش متناسب با کارایی و بهره وری و از این دست.

3.       طراحی محیط کاری به شکلی که محل امن، راحت و لذت بخشی برای کارکنان به وجود آورد، محیطی که امکان تعامل و فعالیتهای اجتماعی را فراهم کرده و در عین حال به اندازه کافی به شخص حس خصوصی بودن فضای اطراف خود را بدهد.

4.       فراهم کردن مواد غذایی سالم و با کیفیت با کمترین هزینه ممکن.

5.       ایجاد امکاناتی برای استراحت و کسب انرژی مجدد و ترغیب کارکنان به استفاده از این امکانات. در حالت ایده آل ایجاد محیطی برای چرت در میان روز برای کسب انرژی مجدد برای ساعتهای بعد از ظهر.

6.       ایجاد امکانات ورزشی و فعالیتهای بدنی برای کارکنان و ترغیب آنان برای استفاده حتی در میان روز.

7.       تعریف دقیق و روشن وظایف فرد و انتظارات سازمان از شخص و سپس واگذاری اختیار به فرد برای تصمیم گیری و پیشبرد کارها به شکل دلخواه در محدوده تعریف شده.

8.       ایجاد شرایطی برای تعامل دوسویه برای بازخورد، انتقاد و بررسی عملکرد، به شکلی که کارکنان تنها گیرنده و شنونده بازخورد از بالا دست خود نبوده و این امکان برای آنان فراهم باشد که در مورد بالادستی های خود – در صورت لزوم به شکل بی نام – نظر دهند و انتقاد کنند.

9.       ملزم کردن مدیران و راهبران سازمان به احترام و دلسوزی نسبت به زیردستان.

10.   وضع قوانینی برای آزاد گذاشتن کارکنان برای تمرکز و تخصیص زمان برای پروژه هایشان خصوصا پروژه های طولانی مدت و در صورت امکان دنبال کردن پروژه هایی که صرفا به آن علاقه مند هستند و این گونه پروژه ها در بلند مدت برای سازمان ارزشمند خواهد بود (یا دستکم دارای این پتانسیل است)

11.   ایجاد شرایطی برای آموزش، مطالعه و پیشرفت کارکنان در زمینه های مرتبط با حرفه و حتی مهارتهای درونی و شخصی.

12.   ایجاد برنامه هایی در سازمان که صرفا منجر به سود نشده و در عوض تمرکز بیشتری بر روی ایجاد ارزش برای آینده گان، محیط زیست و دیگران داشته باشد. در این حالت در کارکنان حس بهتری نسبت به کار و سازمانی که برای آن کار می کنند ایجاد خواهد شد.

 

مطلب کامل:

http://blogs.hbr.org/schwartz/2011/09/the-twelve-attributes-of-a-tru.html

 

دمی درنگ

درد من تنهايي نيست؛

بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت؛

بي عرضگي را صبر

و با تبسمي بر لب اين حماقت را حكمت خداوند مي نامد.


گاندي

دمی درنگ

An old Cherokee Indian was speaking to his grandson:

“A fight is going on inside me,” he said to the boy. “It is a terrible fight and it is between two wolves. One is evil – he is anger, envy, sorrow, regret, greet, arrogance, self-pity, guilt, resentment, inferiority, lies, false pride, superiority, and ego. The other is good – he is joy, peace, love, hope, serenity, humility, kindness, benevolence, empathy, generosity, truth, compassion, and faith.

This same fight is going on inside you, and inside every other person, too”

The grandson thought about it for a long minute, and then asked his grandfather, “Which wolf will win?”

The old Cherokee simply replied, “The one you feed.”

دمی درنگ

چندی پیش ایمیل طنزی از دوستی دریافت کردم با عنوان "قوانینی که نیوتون از قلم انداخت" که البته بیشتر شباهت به قانون مورفی داشت:

قانون صف:
اگر شما از يک صف به صف ديگري رفتيد، سرعت صف قبلي بيشتر از صف فعلي خواهد شد.

قانون تلفن:
اگر شما شماره اي را اشتباه گرفتيد، آن شماره هيچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون تعمير:
بعد از اين که دست تان حسابي گريسي شد، بيني شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:
اگر چيزي از دست تان افتاد، قطعاً به پرت ترين گوشه ممکن خواهد خزيد.

قانون معذوريت:
اگر بهانه تان پيش رئيس براي دير آمدن پنچر شدن ماشين تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشين تان، ديرتان خواهد شد. 

قانون حمام:
وقتي که خوب زير دوش خيس خورديد تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با يک آشنا وقتي که با کسي هستيد که مايل نيستيد با او ديده شويد افزايش مي يابد.

قانون نتيجه:
وقتي مي خواهيد به کسي ثابت کنيد که يک ماشين کار نمي کند، کار خواهد کرد.

قانون بيومکانيک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با ميزان دسترسي آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر:
کساني که صندلي آنها از راه روها دورتر است ديرتر مي آيند.

قانون قهوه:
قبل از اولين جرعه از قهوه داغتان، رئيس تان از شما کاري خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشيد.

دمی درنگ

شرکت هواپیمایی Qantas بزرگترین شرکت هواپیمایی استرالیا و یکی از امن ترین خطوط هوایی دنیاست.

در تعطیلات عید پاک امسال، برخی از مشتریان این شرکت به دلیل نقص فنی در شیشه کابین خلبان تاخیری طولانی را تجربه کردند و در موردی دیگر، هواپیما به دلیل نقص فنی، ناچار به بازگشت به مبدا شد که در تمامی موارد پروازها بدون سانحه انجام گردید.

اما نکته قابل توجه، عذرخواهی رسمی بالاترین مقام اجرایی این شرکت از مردم از طریق رسانه ها بود. به علاوه به کلیه مشتریان فعلی و حتی مشتریان بالقوه این شرکت نامه ی عذرخواهی به امضای شخص مدیرعامل ارسال گردید.

 

Earth Hour

Earth Hour Logo

ساعت زمین!

ایده اولیه در سال ۲۰۰۷ در سیدنی استرالیا اجرا و به سرعت در سرتاسر دنیا فراگیر شد.

امروز از ساعت ۸:۳۰ شب به مدت یک ساعت مردم و سازمانها به صورت داوطلبانه در خاموشی فرو رفتند.

اقدام سایت http://www.seek.com هم جالب بود. علاوه بر پشتیبانی از این جنبش، سایت را هم بروزرسانی می کند.

Earth Hour - Seek

برای اطلاعات بیشتر: http://www.earthhour.org

Yahoo Goof

چند روز پیش در Yahoo Mailbox خودم مشغول خواندن نامه ها بودم. هنگامی که می خواستم یکی از Email ها را برای دوستانم Forward کنم به مورد زیر برخوردم کردم:

Yahoo Goof

لیست باز شده به جای اینکه Emailهای دوستان و همکارانم را نشان دهد، contact های یکی دیگر از کاربران Yahoo را نمایش می دهد!

اشتباه بزرگی است، نه؟!

دمی درنگ

Think Big, Start Small

دمی درنگ

با کمی دقت در اطراف می توان نتیجه گرفت که بسیاری از دستاوردهای بشر از گذشته تاکنون به نوعی در قالب پروژه تعریف و حاصل شده اند. یک شاهکار معماری، یک دارو یا یک حتی یک رکورد ورزشی.

در صورتی که اهداف خود را - هر چند ناچیز و کوتاه مدت - در قالب پروژه نگاه کرده و بر اساس ضوابط یک پروژه در جهت نیل به آنها گام برداریم، آسانتر به آن اهداف رسیده یا بسیار به آنها نزدیک می شویم.

تصور نکنیم که هدف لزوما باید خیلی جدی یا بلند مدت باشد. یک هدف می تواند به سادگی خرید یک تلویزیون برای منزل یا دریافت یک مدرک تخصصی باشد.

به عنوان یک نمونه ساده، "رسیدن به وزن مطلوب" را در قالب یک پروژه بررسی می کنیم:

۱. حوزه (Scope) هدف باید مشخص، واقع بینانه و قابل دستیابی باشد: "کم کردن وزن به میزان ۸ کیلوگرم"

۲. زمان ابتدا و انتهای پروژه (هدف) باید تعیین شده باشد: "شروع از فردا - پایان ۸۰ روز دیگر"

۳. فازهای رسیدن به هدف باید مشخص و دارای نقاط کنترلی (Check Point - Milestone) باشد: "هر ۱۰ روز ۱ کیلو از وزنم کم خواهد شد"

۴. منابع لازم برای رسیدن به هدف (هزینه، میزان تلاش لازم...) باید به شکل واقع بینانه تخمین زده شود: "میزان مصرف غذاهای پر چربی به نصف رسیده و میوه و سبزی جایگزین آن خواهد شد - N تومان برای ثبت نام در باشگاه ورزشی X هزینه خواهد شد"

۵.  کیفیت مطلوب تعیین شده باشد: "کم کردن وزن نباید بر سلامتی من تاثیر منفی داشته باشد. در نتیجه طول مدت کم کردن وزن را خیلی کوتاه مدت تعیین نمی کنم و در صورت امکان برنامه غذایی خود را با یک متخصص تغذیه مورد مشورت قرار می دهم"

۶. ریسک ها و محدودیت ها باید تا حد امکان ارزیابی و تحلیل شود و روشهای کمینه ساختن آنها یا دستکم کاهش اثر آنها شناخته شود: "پیش از شرکت در مهمانی ها که غذاهای پرچربی و وسوسه برانگیز (!) وجود دارد خود را با غذاهای مناسبتر سیر می کنم - از ۱۰ روز دیگر به مدت ۲ هفته به دلیل مشغله کاری مجبور به اضافه کاری هستم و نمی توانم به باشگاه ورزشی بروم، در نتیجه در آن دوره میزان مصرف غذای خود کمی کاهش خواهم داد"

۷. از زمان آغاز تا انجام، مرتب مورد ارزیابی قرار گیرد و پیشرفت آن کنترل شود: "هر ۲ روز یکبار وزن خود را کنترل کرده و هر ۱۰ روز یکبار اطمینان حاصل می کنم که یک کیلو از وزن خود را از دست داده ام"

۸. در صورت لزوم برنامه تعیین شده بروزرسانی شود: "پس از گذشت یک ماه: قرار بوده پس از گذشت ۳۰ روز ۳ کیلوگرم از وزن کاسته شود اما ۲ کیلوگرم کم شده است. در نتیجه برنامه غذایی روزهای آینده کمی مشکل تر شده و یا طول پروژه به ۹۰ روز افزایش می یابد"

نگاه پروژه ای به بسیاری از اهداف زندگی ما قابل نگاشت است و به طور حتم در نتیجه آنها تاثیر مثبت خواهد داشت. جالب است که با قراردادن یک هدف در قالب یک پروژه ذهن انسان به طور ناخودآگاه به سمت آن هدف گرایش داشته و انگیزه انسان را برای نیل به آن بیشتر می سازد.

دمی درنگ

تعبیر دیگری از مطلب پیشین:

اگر مدیر شما برای چند روز به مرخصی رفت و آب از آب تکان نخورد، تصور نکنید که بود و نبود مدیرتان تفاوتی ندارد! بر عکس اگر احساس می کنید که برای هر کار و اتخاذ هر تصمیمی نیاز به مدیرتان دارید، آن وقت به احتمال زیاد مدیر خوبی ندارید!

(این جملات از خودم بود!)

دمی درنگ

هنگامی که در افرانت مشغول به کار بودم، در جلسه ای دکتر قاسم زاده می گفت: اگر وارد سازمانی شدید و دیدید که همه کارکنان آن به وظایف خود آگاه بوده و آنرا به درستی انجام می دهند، همه چیز مرتب و سرجای خود است اما خبری از مدیر نیست، مدیریت آن سازمان در بالاترین سطح خود است!

و چه درست است این سخن.

دمی درنگ

We are what we repeatedly do. Excellence then, is not an act, but a habit – Aristotle

دمی درنگ

Tell me and I will forget
Show me and I will remember
Involve me and I will understand
- Confucius -

دمی درنگ

یک بار یک دانشجوی خارجی از پرفسور محمود حسابی پرسید، "می گویند شما از جهان سوم آمده اید ،جهان سوم چگونه جایی است؟ "

استاد جواب دادند " جهان سوم جایی است که اگر بخواهی کشورت را آباد کنی، خانه ات خراب خواهد شد و اگر بخواهی خانه ات آباد شود باید در تخریب کشورت بکوشی"

دمی درنگ

A complex system that works is invariably found to have evolved from a simple system that worked…A complex system designed from scratch never works and cannot be patched up to make it work. You have to start over with a working simple system.” — John Gall in Systemantics: How Systems Really Work and How They Fail

دمی درنگ

I don't think anybody yet has invented a pastime that's as much fun, or keeps you as young, as a good job. (Frederick Hudson Ecker, Chairman, Metropolitan Life)

دمی درنگ

When you reach for the stars, you may not quite get one, but you won't come up with a handful of mud either. (Leo Burnett, Chairman, Leo Burnett Co Inc)

دمی درنگ

You can't build a reputation on what you are going to do. (Henry Ford)

دمی درنگ

The conventional definition of management is getting work done through people, but real management is developing people through work.

(Agha Hasan Abedi, President, Bank of Credit and Commerce International, Luxembourg)

دمی درنگ

When you row another person across the river, you get there yourself. (Fortune Cookie)