تبعیض در استرالیا!

لینک زیر حاوی مطالعه جالبی است توسط Andrew Leigh  استاد دانشگاه ایالتی استرالیا در مورد وجود تبعیض نسبت به استخدام افراد با نامهای آنگلوساکسون٬ چینی٬ ایتالیایی و خاورمیانه ای در سه شهر بزرگ استرالیا.

برای مشاهده این مطلب اینجا را کلیک کنید...

ویکی چیست؟

در ویدئوی کوتاه زیر نحوه عملکرد ویکی (Wiki) و استفاده آن در جهت بهبود همکاری میان افراد یک تیم (Collaboration) به شکلی ساده و جذاب شرح داده شده است:

http://www.commoncraft.com/video-wikis-plain-english

فرهنگ!

تعریف شما از فرهنگ چیست؟

یک روز میان هفته صبح برای کار از منزل خارج می شوید. اگر با اتومبیل شخصی سر کار بروید بارها شاهد عدم رعایت حق تقدم خواهید بود. مسافرکش های بی محابا مرتب به صورت مارپیج از اطراف وارد مسیر شما می شوند و ...

در صورتی که با وسایط نقلیه عمومی تردد می کنید هم که داستان خودش را دارد! از عدم رعایت نوبت برای سوار شدن به تاکسی (خصوصا روزهای بارانی و برفی) تا مشاجرات متعدد و ...

بسیار پیش می آمد که با خودم فکر می کردم چرا مردم تا این حد بی فرهنگ هستند (یا شده اند!).

اما فرهنگ را چه چیزی می سازد؟ اصلا تعریف فرهنگ چیست؟

قصد ندارم وارد جزئیات و واژه شناسی شوم (که تخصصی هم در این زمینه ندارم) اما می خواهم صرفا مشاهدات خود را بیان کنم.

به عنوان شخصی که از تهران شلوغ پا به به سیدنی گذاشته است، یکی از اولین تفاوت های قابل لمس آرامش مردم است. همه مردم به هم لبخد می زنند و در صف اتوبوس نوبت را رعایت می کنند و جلوی یکدیگر نمی پیچند. تصور می شود که تفاوت در فرهنگ است! خب لابد آدمها اینجا با فرهنگ تر هستند!

تا اینکه چندی پیش (در واقع در اولین روز کاری) در ساعت اوج ترافیک روانه محل کار شدم. سیدنی شهر بزرگی است که مانند تهران و خیلی از دیگر کلان شهرهای دنیا صبح ها مردم زیادی به مرکز شهر سرازیر می شوند و عصرها باز می گردند. در واقع تا به آن روز پیش نیامده بود که در ساعات اولیه صبح به مرکز شهر بروم.

حدود ساعت ۸ صبح سوار اتوبوس شدم تا خود را پیش از ۹ به محل کار برسانم. ترافیک سنگین بود و اتومبیل ها زنجیروار در بزرگراه. حدود ۲۰ دقیقه تقریبا در یک محل ساکن بودیم که کم کم نشانه های بی فرهنگی بروز کرد! رانندگان محترم روزها و ساعات پیش اقدام به خروج از خط خود می کردند تا زودتر از ترافیک خارج شوند (البته به گرد پای تخلفات برادرهای مسافرکش خودمان نمی رسیدند اما خب دیگر خیلی مثل سابق با فرهنگ رفتار نمی کردند!). عصر همان روز هم مشاهده شد که هنگام رسیدن اتوبوس مردم کمی از قبل بی فرهنگ تر (!) شده و برای اینکه جای نشستن داشته باشند از برادران و خواهران دیگر پیشی می گرفتند.

همین مردم در روزها و ساعات دیگر که بزرگراهها خلوت تر است، در اتوبوس ها جای زیادی برای نشستن وجود دارد و هوا بهتر است به هم لبخند می زنند و نوبت را رعایت می کنند و ...

به نظر شما محیط و شرایط به چه میزان بر آنچه به آن فرهنگ می گوییم تاثیر دارد؟

نتیجه یک ماه...

سرانجام بعد گذشت ۱ ماه از آغاز اقدام برای جلب نظر کارفرمایان محترم (!) کار مورد نظر پیدا شد.

به گفته کارفرمای محترم کار مزبور نیم طراحی و برنامه نویسی ( به قول خودشان Hands-On)  و نیم ارتباط با مشتری و هدایت تیم (Hands-Off) است. جالب اینجاست که علیرغم تجربه کاری بنده در Net. زبان برنامه سازی تیم Java است (البته زیاد هم بی علاقه نبودم!)

به هر صورت اولین تجربه کاری در نیمکره جنوبی است!

شاید ارقام زیر برایتان جالب باشد:

تعداد رزومه ارسال شده: ۱۳۹

تعداد مصاحبه با بنگاه های کاریابی: ۵

تعداد مصاحبه با شرکت ها: ۸

اگر تصور می کنید که ۱۳۹ رزومه رقم زیادی است به گفته دوستان در شرایط نامناسب اقتصادی کنونی شانس با من یار بوده است.

اینجا معنی واقعی رقابت حس می شود. یادم است که در شرکتی که در ایران مشغول بودم هنگامی که برای استخدام آگهی داده می شد حداکثر ۱۰ تا ۱۵ نفر رزومه ارسال می کردند. در سیدنی برای یک آگهی استخدام برنامه نویس دستکم ۶۰ روزمه ارسال می شود (یکی از بنگاه های کاریابی در حین مصاحبه می گفت برای شغلی که من برای آن رزومه ارسال کرده ام ۱۵۰ رزومه دیگر دریافت شده است).

در نوشته های آتی در مورد آرایش تیم و جزئیات کار خواهم نوشت.